درسکوت دادگاه سرنوشت / عشق برما حکم سنگینی نوشت / گفته شد دل داده ها از هم جدا / وای بر این حکم و این قانون زشت
می شود ای دوست آیا آن نگاهت را خرید ؟****یا برای آسمان ها روی ماهت را خرید؟******* من دلم لبریز از آشوب و زنگار رو غم است****می شود آیینه وش یه لحظه آهت را خرید؟
پاییز از زمستون غمگین تره چون بهار و ندیده، ولی من از پاییز غمگین ترم ، چون تاحالا تورو ندیدم
دختر:موجودی است که وقتی تعجب میکند میگوید واااااااااا!! و وقتی خوشحال است میگوید بمیری الهییییییی!! وقتی غمگین است آه میکشد و وقتی میترسد جیییییییغ بنفش میکشد . وقتی بدش می آید میگوید ویشششش . وقتی خوشش می آید میگوید ووییییی. همه عناصر ذکور گیتی در عشق او واله و سرگردانند . تاریخ تولد و شماره کفش با جناق پسر عمه ی دختر خاله ی داماد همسایه ی پوریا پور سرخ را میداند .از سوسک اصولا نمیترسد بلکه چندشش میشود
یه ترکه میخواسته بخوابه دوتا جا میندازه، میگن چرا دوتا جا انداختی، میگه آخه دو شبه که نخوابیدم
ترکه میگن نخست وزیر به انگلیسی چی میشه ؟ میگه : First And Under !!!
فهمیدن عشق را چه مشکل کردند ما را ز درون خویش غافل کردند انگار کسی به فکر ماهی ها نیست سهراب بیا که آب را گل کردند
رشتیه با احساس از زنش میپرسه شب عروسیمون یادت میاد؟؟؟ زن:آره, چقدر جات خالی
فردا که بارون بیاد شاید زیر چتر تو باشم ... و از همین حالا خیس باروونم
امروز قلبم درد گرفته بود. فکر کنم یه کمی تپل شدی و جات تنگ شده
دختر با ظاهری ساده و نه مذهبی در حال عبور کردن از خیابان بود پسری از پیاده رو داد زد سیبیییلو چطوری؟ دختز کاملا خونسرد تبسمی کرد و جواب داد وقتی تو زیر ابرو بر می داری من سیبیل می زارم تا این جامعه یه مرد هم داشته باشه پسر سرخ شد و چیزی نگفت